داستان حمید(ادامه داره)

ساخت وبلاگ
24 هفتگی بهم گفتن دهانه رحمم مختصر باز شده و احتمال داره سیر زایمان زودرسم شروع شده باشه. داغون شدم . شوهرم همش سرکوفت زد ک از بس انرژی منفی هستی تو اینطور شدی. همش تو تنهاییم گریه کردم. خدا خواست و د داستان حمید(ادامه داره)...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان حمید(ادامه داره) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azarbayjantanha1 بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 21:36

من یه دختر ۱۵ سالم ، مادرم خیلی شکاکه فکر میکنم من دوس پسر دارم و… داره دیوونم میکنه، یه شب خونه دوست رفتم بعدش یکی از دوستام زنگ زد تلفنم تا حدود نیم ساعت اشغال بود از شانس بدم مادرمم هم آون موقع زنگ داستان حمید(ادامه داره)...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان حمید(ادامه داره) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azarbayjantanha1 بازدید : 50 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 21:36

سلاممن یه دختر چشم و گوش بسته بودم اصن اهل پسر بازی این جور کارا نبودم اما با دوستام شوخیاشو میکردیم شعار من این بود با حجاب ولی شیک و پیک من هیچ وقت موهامو بیرون نمیزاشتم ولی طوری میگشتم که زیبا باشه داستان حمید(ادامه داره)...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان حمید(ادامه داره) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azarbayjantanha1 بازدید : 58 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 21:36

بعد مدت ها رفتم اتاق داداشم داداشمم تو اتاق بود رفتم مبینم به به عکس های دوست دخترشو رو شاسی چاپ شده کوچیک و بزرگ زده دیوار هنگ کردم گفتم اینا چیه عکس منو نزدی این دختره کیه چیه از کجا اومده خلاصه فقط داستان حمید(ادامه داره)...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان حمید(ادامه داره) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azarbayjantanha1 بازدید : 57 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 21:36

سال پیش 23دی بود ک اون دختره  یه سری دلیل مسخره اورد و حتی نیومد ببینتم...کادو که هیچی...گفت امسال جبران میکنه که با تموم کردشم خوب جبران کرد این به کنار..البته اینو بگم که خودم تموم کردم!دیشب خونمون داستان حمید(ادامه داره)...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان حمید(ادامه داره) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azarbayjantanha1 بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 21:36

دیروز عصر رفتم بیرون خیر سرم ماشینو پارک کردم پارکینگ داشتم مدارک و گوشی و سوییچ میذاشتم تو کیفم و اروم اروم میرفتم سمت آسانسور یه آن پرت شدم زمین یه پسره احمقه بی فرهنگه کوره بیشعور دنده عقب گرفت ک م داستان حمید(ادامه داره)...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان حمید(ادامه داره) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azarbayjantanha1 بازدید : 50 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 21:36

علی اصلا اشکالی نداره فعلا توپ افتاده تو میدون تو اشکالی نداره ب منم میرسه ب وقتش خوب بلدم از خجالتت در بیام عشقم.این نیز بگذرد علی. بیا پیشم از حاله دل برات بگم به خاطرت با دنیا من بهم زدم بیا پیشم ب داستان حمید(ادامه داره)...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان حمید(ادامه داره) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azarbayjantanha1 بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 21:36

یه رفیقی داشتم فروردین میشه8ساله ک باهم رفیق هستیم الان نزدیک پنج ماهه یه پسره اومده وارد زندگیش شده کلا چند ماهه منو گذاشته کنار رفیقی ک روزی دوبار باهم حرف میزدیم و کلی پیام میدادیم....الان باید چیک داستان حمید(ادامه داره)...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان حمید(ادامه داره) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azarbayjantanha1 بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 21:36

با نام و یاد خدا آغاز میکنم بسم الله الرحمن الرحیم بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دلبی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل این غم، که مراست کوه قافست، نه غماین دل، که توراست، سنگ خاراست، نه دلغرض از تحریر داستان حمید(ادامه داره)...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان حمید(ادامه داره) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azarbayjantanha1 بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 1 اسفند 1397 ساعت: 21:36